سفارش تبلیغ
صبا ویژن
می خوام یک کم از بدیه شهدا بگم؟! هان؟ چیه؟ دوست دارم بگم. 
می خوام یک کم از بدیه شهدا بگم؟! هان؟ چیه؟ دوست دارم بگم.





بعضی‌ از شهدا یک‌ مقداری‌ بد بودند! بعضی‌ هایشان‌ هم‌ شاید بیشتر. مثلاًآنهایی‌ که‌ به‌ کسی‌ اجازه‌ نمی‌دادند مزاحم‌ خلوتشان‌ با خدا بشوند. شمابگویید، چکار باید می‌کردیم‌؟! وقتی‌ خودمان‌ از لحاظ‌ معنوی‌ پایمان‌ لنگ‌ بود،حق‌ نداشتیم‌ به‌ این‌ و آن‌ آویزان‌ شویم‌؟ مگر می‌شد کسی‌ را دید که‌ هر شب‌سیمش‌ را به‌ خدا وصل‌ می‌کند، ولی‌ طرفش‌ نرفت‌؟!

چقدر بعضی‌ از این‌ شهدا بد بودند، دوست‌ داشتند تنها بروند. دوست‌ داشتندکسی‌ از حال‌ و هوایشان‌ سر در نیاورد. دوست‌ داشتند خدایشان‌. انگار که‌ اگر ماهم‌ بغلشان‌ نماز شب‌ می‌خواندیم‌، ملائکه‌ آنها را نمی‌دیدند! شوخی‌ کردم‌.شاید فکر می‌کردند، نه‌ اصلاً حق‌ داشتند که‌ حضور ما خلوتشان‌ را بهم‌ می‌زد.عیبی‌ ندارد. خدا که‌ از آنها راضی‌ شد، ما کی‌ هستیم‌ که‌ طلبکار باشیم‌؟!

اینها که‌ چیزی‌ نیست‌! بعضی‌ هایشان‌ خیلی‌ خیلی‌ بد بودند. اصلاًنمی‌گذاشتند یک‌ کلمه‌ جلویشان‌ حرفی‌ بزنی‌. خیلی‌ دیکتاتور بودند. خیلی‌خشک‌ بودند. اصلا نمی‌شد جلویشان‌ زبان‌ باز کنی‌. نه‌، حالگیری‌ مستقیم‌ که‌نمی‌کردند. خدائیش‌ اول‌ خیلی‌ مؤدب‌ می‌گفتند! «برادر لطفاً غیبت‌ نکن‌...»اگر گوش‌ نمی‌دادی‌، آرام‌ بلند می‌شد و از اتاق‌ می‌رفت‌ بیرون‌.

آهان‌. شاهد موثق‌، همین‌ شهید «علی‌ اصغر صفرخانی» که‌ فرمانده‌ گردانمان‌بود. اصلاً این‌ جور آدمها را تحویل‌ نمی‌گرفت‌. چطور؟ مثلاً یکی‌ از فرماندهان‌گروهان‌ گفت‌:
ـ به‌ برادر صفرخانی‌ گفتم‌ «بعد از ظهر نبودی‌. جمع‌ بودیم‌ و کلی‌ خندیدیم‌...»تبسمی‌ کرد و گفت‌: «توی‌ اتاق‌ خوابیده‌ بودم‌.» گفتم‌ که‌ چرا خوابیدی‌،می‌آمدی‌ در جمع‌ ما، گفت‌: «حالا فکر کن‌ منم‌ اومده‌ بودم‌ و چند قهقهه‌می‌زدم‌ و یه‌ چندتایی‌ هم‌ غیبت‌ می‌کردم‌، این‌ بهتر بود، یا اینکه‌ رفتم‌خوابیدم‌؟»
حالا! دیدی‌ بعضی‌ شهدا چقدر بد بودند! تازه‌ اینها که‌ چیزی‌ نیست‌. بعداًبیشتر از این‌ از بدیشان‌ تعریف‌ می‌کنم‌.
بیخودی‌ اخمهایت‌ را درهم‌ نبر. بیخودی‌ رو ترش‌ نکن‌. چی‌ چی‌ می‌گویی‌پشت‌ سر مرده‌ غیبت‌ نکن‌. کی‌ گفته‌ آنها مرده‌اند؟ خودشان‌ حی‌ّ و حاضرند وتازه‌ آدم‌ زنده‌ هم‌ وکیل‌ و وصی‌ نمی‌خواهد. اگر قرار باشد جلوی‌ رویشان‌ غیبت‌کنیم‌، حالمان‌ را می‌گیرند.

«شوخی‌ کردم‌»

حمید داوود آبادی

 

نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 88/12/28 و ساعت 8:52 عصر
نظرات دیگران()
سه روایت از یک ریش...به مولا نخونی نصف عمرت بر فناست 




روایت اول:

هوا خنک بود. خب پاییز بود. پاییز سال ????. همه نیروهاى لشکر ?? محمدرسول الله(ص) در «اردوگاه کرخه» مستقر بودند. محل استقرار از بچه هاى گردان تخریب با اردوگاه لشکر مقدارى فاصله داشت.
آن روز مى خواستم به آن جا بروم تا به چند تا از بچه محلهایمان سر بزنم. کنار جاده خاکى ایستاده بودم که دیدم یک اتوبوس از طرف تدارکات و خدمات که حمام و... هم آنجا بود، مى آید. نزدیک که شد، دست بلند کردم که ایستاد. بلافاصله در باز شد و مرد جوانى که ظاهراً صورتش را با ماشین تراشیده بود، نمایان شد. تا گفتم برادر کجا میرید؟
همون صورت تراشیده گفت:
- ... مى ریم صفا... کوچه وفا... پلاک هزارش .
... اهلشى بیا بالا .
جا خوردم. آخه این لات بازى ها توى جبهه رسم نبود. مجبورى سوار شدم. غیر از اون و راننده، کس دیگرى توى ماشین نبود. به چشم هاى صورت تراشیده که زل زدم، احساس کردم خیلى آشناست. هر چه فکر کردم نتوانستم او را به یاد بیاورم. اتوبوس توى دست اندازهاى جاده شنى، بالا و پایین مى شد و او همچنان مى خندید و با همان لفظ حرف مى زد. انگار که مى خواست شخصیتش را زیر آن چهره پنهان کند. وقتى دید بدجورى نگاهش مى کنم، با خنده اى گفت:
- مشتى... مارو نشناختى؟
جواب من همچنان منفى بود، که گفت:
- ... بابا این منم حاج محسن.
حاج محسن؟ کدام حاج محسن؟ من که حاج محسنى با این قیافه نمى شناسم. فهمید که هنوز نشناختمش، ادامه داد:
- ... منم حاج محسن دین شعارى.
جل الخالق! به حق چیزهاى ندیده! «حاج محسن دین شعارى» معاون گردان تخریب؟ آن هم با این قیافه؟ پس آن همه ریش انبوه حنایى رنگ چى شد؟


حمید داودآبادى




روایت دوم:

آن روز من در حسینیه گردان تخریب نشسته بودم. نماز جماعت تمام شده و همه رفته بودند. تو حال خودم بودم و داشتم با تسبیح ذکر مى گفتم که متوجه شدم کسى بغل دستم نشست. خب اهمیتى ندادم. حتماً یکى از بچه هاى گردان بوده که به نماز جماعت نرسیده، حالا آمده نمازش را بخواند. توى حال خودم بودم که احساس کردم کسى از پشت زد روى شانه ام. برگشتم و نگاه کردم ولى کسى نبود. متوجه شدم آن که بغل دستم نشسته، زد زیر خنده. جا خوردم. ولى اهمیتى ندادم. گذاشتم به این حساب که از نیروهاى جدید است و این طورى مى خواهد باب دوستى را باز کند، دقیقه اى نگذشت که دوباره دستش را برد و از پشت زد روى شانه ام. باز توجه نکردم. ولى وقتى براى سومین بار زد، برگشتم، نگاهش کردم و گفتم:
- مى بخشید برادر... من با شما شوخى ندارم.
ولى او فقط خندید. نمى دانم چرا احساس کردم نگاهش آشناست. با همان قیافه مثلاً ناراحت و گرفته ادامه دادم:
- دوست هم ندارم کسى الکى باهام شوخى کنه.
زد زیر خنده و گفت:
- برو بینیم بابا...
عجب. این دیگه کیه که امروز به ما گیر داده؟ گفتم:
- برادر درست صحبت کن و احترام خودت رو هم داشته باش.
فرصت نداد بقیه حرفم را بزنم. کوبید روى شانه ام و گفت:
- بابا منم، حاج محسن.
کدام حاج محسن؟
- منم حاج محسن دین شعارى...
اى بابا. حاج محسن دین شعارى و این قیافه بى ریخت. من یکى که نشناختمش؟! با خودم گفتم که خالى مى بندد؛ ولى نه، نگاه هایش همان بود. راست مى گفت. خنده اش هم همان زیبایى را داشت.
- پس چرا به این ریخت و قیافه دراومدى؟
هیچى بابا رفتم سلمونى صلواتى بغل تدارکات لشکر، پسره دفعه اولش بود قیچى دستش مى گرفت؟ یا خواست حال منو بگیره؛ بهش گفتم که فقط یک کمى روى ریشام رو صاف کنه، به زور دست برد وسط ریشام و قیچى رو انداخت که یه دفه از بیخ کندشون. هر چى گفتم چى کار مى کنى، گفت الان درستش مى کنم. هم ترسیده بود، هم شوخیش گرفته بود. هیچى دیگه حضرت آقا شوخى شوخى زد ریش و ریشه مارو از بیخ تراشیده و مارو انداخت به این روز. عوضش خوبه تو که منو نشناختى، یعنى خیلى قیافم عوض شده و کسى منو نمى شناسه...


مرتضى شادکام



 روایت سوم:
زمستان سال ?? بود. سرما صورت ها را مى سوزاند. همراه بقیه بچه هاى گردان تخریب، مشغول پاکسازى معبرهاى میدان مین در منطقه بودیم. چند روزى بود که عملیات در غرب کشور شروع شده بود. من بودم، حاج محسن و یکى دو تا دیگر از بچه هاى تخریب. من از سمت چپ شروع کردم و حاج محسن خودش آستین ها را بالا زد و از سمت راست وارد میدان مین شد. مى خواست خودش کنار بچه ها و دوش به دوش آن ها توى میدان باشد و عمل کند.
ظاهراً پاى راست حاج محسن به خاطر جراحت هاى قبلى خم نمى شد؛ به همین دلیل بود که نمى توانست راحت هر دو پایش را خم کند و بنشیند زمین. عادتش این بود، از کمر که دولا مى شد، انگشتانش را باز مى کرد و مى برد لاى شاخک هاى مین و المرى. همه مى دانستیم که الان حاجى چه مى گوید:
- گوگورى مگورى... بیا بغل عمو.
شاخک را مى پیچاند، چاشنى مین را درآورده و آن را خنثى مى کرد همه مان مى خندیدیم. نگاهم به مین هاى جلوى دستم بود، ولى گهگاه نگاهى هم به حاج محسن مى انداختم. صداى «گو گورى مگورى»اش همه را مى خنداند. یک مین را از خاک درآوردم و گذاشتم کنار. برگشتم نگاهى به حاج محسن انداختم که دیدم انگشتانش را برد لاى شاخکهاى یک المرى. خواستم پهلوى خودم با حاج محسن تکرار کنم، گوگورى مگورى
حاجى شروع کرد به گفتن...
- گوگورى مگو...
گرومپ
ناگهان انبوهى از ساچمه  فلزى، آتش و انفجار همه جا را پر کرد. منتظر بودم تا حاجى بقیه حرفش را بزند دود غلیظ و سیاه که خوابید، چشمم به حاج محسن دین شعارى با آن ریش بلند حنایى رنگ افتاد. اما صورت و ریش حاج محسن رفته بودند.


شهید مجتبى رضایى



نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 88/12/28 و ساعت 8:49 عصر
نظرات دیگران()
رابطه نمازشب با ظرف شستن!!! 
رابطه نمازشب با ظرف شستن!!!




نادر محمدی‌ از بچه‌ هایی‌ بود که‌ نماز شبش‌ ترک‌ نمی‌شد؛ ولی‌ سعی‌می‌کرد کسی‌ متوجه‌ نشود. در عین‌ حال‌ اعتقاد سختی‌ داشت‌ به‌ اینکه‌ «کسی‌که‌ نماز شب‌ می‌خواند باید از همه‌ لحاظ‌ خود را در اختیار خدا قرار دهد وسر بر فرمان‌ او باشد و نماز شب‌ در کارهای‌ یومیه‌اش‌ اثر مثبت‌ داشته‌ باشد.»

بعضی‌ از بچه‌ها بودند که‌ به‌ قول‌ خودشان‌ با تیزبازی‌ از زیر کار در رویی‌می‌کردند و هنگامی‌ که‌ نوبت‌ شستن‌ ظرف‌ غذای‌ دسته‌ سی‌ چهل‌ نفری‌ به‌آنها می‌رسید، به‌ بهانه‌ای‌ جیم‌ می‌شدند و خواه‌ ناخواه‌ بار این‌ مسئله‌ می‌افتادبر دوش‌ عده‌ای‌ از نیروهای‌ مخلص‌ که‌ در این‌ گونه‌ مواقع‌ همیشه‌ داوطلب‌بودند و بدون‌ هیچ‌ ادعا و یا کلامی‌ کارهای‌ دیگران‌ را هم‌ بر عهده‌ می‌گرفتند.
بعضی‌ شبها که‌ نادر برای‌ خواندن‌ نماز شب‌ می‌رفت‌، چراغ‌ قوه‌ای‌ همراه‌می‌برد و می‌رفت‌ سراغ‌ کسانی‌ که‌ به‌ قول‌ خودشان‌ خیلی‌ تیز بودند و در آن‌نیمه‌ شب‌ مشغول‌ خواندن‌ نماز شب‌. جلوی‌ دیگران‌، نور چراغ‌ را به‌ صورت‌آنها می‌انداخت‌ و خیلی‌ سریع‌ و تند می‌گفت‌:
«بی‌ خودی‌ برای‌ خدا خالی‌ نبند. کی‌ گفته‌ که‌ از زیر شستن‌ ظرف‌ غذای‌خودت‌ و دیگران‌ در بروی‌ و بیایی‌ نماز شب‌ بخونی‌؟ جمعش‌ کن‌ ببینم‌. فرداحالت‌ را می‌گیرم‌.»
صبح‌ که‌ می‌شد، نادر با همان‌ صراحت‌، سر سفره‌ جلوی‌ همه‌ نیروهافریاد می‌زد:
ـ آی‌ بچه‌ها... برادر فلانی‌ که‌ از زیر کار در می‌رود و می‌گذارد ظرف‌غذایش‌ را شما بشورید و محل‌ استراحت‌ را جارو کنید و همه‌ کارهای‌ دیگر راشما انجام‌ بدهید، شبها خیلی‌ مخلص‌ می‌شود و می‌رود نماز شب‌ می‌خواندو کلی‌ برای‌ خدا خالی‌ می‌بندد.
اینجا بود که‌ طرف‌ از خجالت‌ آب‌ می‌شد و از آن‌ به‌ بعد از تیزبازی‌ِ گذشته‌خبری‌ نبود و زودتر از بقیه‌ داوطلب‌ می‌شد برای‌ شستن‌ ظروف‌ غذا.
البته‌ همین‌ مسئله‌ بعدها شد نقل‌ کلام‌ و شوخی‌ بچه‌ها و نادر با همان‌بچه‌ها خودمانی‌ و دوست‌ جداناشدنی‌ می‌شد.



نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 88/12/28 و ساعت 8:35 عصر
نظرات دیگران()
بسیجی یعنی علی 
 بسیجی یعنی علی


نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 88/12/28 و ساعت 8:29 عصر
نظرات دیگران()
شعری به برو وبچ جنگ نرم... 



برادرم، خواهرم

سنگر و پیدا بکن
جیره ی جنگی بردار
پوتین ها رو پا بکن

جبهه دیگه تمومه
فرهنگشه که اصله
از یه بیسیم یاد بگیر
سیم نداره و وصله

جداً ببین یه بی سیم
با این که سیم نداره
چه جوری وصلِ خطّه
همش آتیش می باره

زمین همون زمینه
امّا باید رفت جلو
نه اینکه روی زمین
نشست یا شد ولو

هر نفری توی خط
اسلحه بر می داره
تدارک سی نفر
پشتیبانی شو داره

هر کدوم از سی نفر
کارشو انجام نده
لنگ می مونه کار جنگ
ضرر ها صد درصده

شهید یه روز می جنگید
امروز رفته تو جاشی
باید تو فکر و عمل
ادامشون تو باشی

اگر می خوای راهشون
داشته باشه ادامه
این رو بدون که دنیا
 برای تو یه دامه

دل اگه کندی ازش
راحت ازش گذشتی
مثل مسافر شدی
دور خودت نگشتی

دنیا اسیرت میشه
میشی شکل شهیدا
اونوقت، ادامه میدی
راهو مثل شهیدا

اگر مسافر باشی
جا تو دنیا نگیری
بزرگ می شی، طوری که
تو دنیا جا نگیری


نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 88/12/28 و ساعت 8:28 عصر
نظرات دیگران()
عیدکم نوروز............................ 

نوشته شده توسط جانشین دسته در پنج شنبه 88/12/27 و ساعت 2:41 عصر
نظرات دیگران()
حجاب از سرطان حنجره جلوگیری میکند 
این کشف پزشکی که نتیجه سه سال مطالعه در سراسر جهان و 112 کشور می‌باشد نشان می دهد که نرخ مبتلا شدن زنان محجبه به سرطان گلو در عربستان سعودی کمتر از مردان است.

 بر اساس آنچه توسط دکتر ملکر پروفسور کانادایی رییس بخش سرطان شناسی بالینی "شاهزاده نوره " در شهر جده اعلام شده است : میزان ابتلای زنان متعهد به حجاب اسلامی بسیار کمتر از دیگر زنان جهان می باشد.


این کشف پزشکی که نتیجه سه سال مطالعه در سراسر جهان و 112 کشور می‌باشد نشان می دهد که نرخ مبتلا شدن زنان محجبه به سرطان گلو در عربستان سعودی کمتر از مردان است.


بنابراین نتایج تحقیقات اخیر براستی صحت آموزه های دین مبین اسلام را ثابت می‌کند. زیرا در دین اسلام بسیاری از قوانین و احکام فقط جهت محافظت از پیروان خویش از خطرات و بیماری های خطرناک می باشد. و با اینکه انسان‌ها در غرب خود همواره در تلاشند که به آموزه های دین اسلام خرده بگیرند اما در حقیقت می دانند که احکام الهی اسلام حاوی حقایق و فواید بی نهایت و راه و روش های زندگی سالمی برای انسانها و بویژه برای زنان می باشد.


این واقعیت و کشف علمی اخیر تنها بخشی از فواید احکام اسلامی را برای زنان آشکار کرده است.


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 88/12/26 و ساعت 12:53 صبح
نظرات دیگران()
توصیه برخی مراجع درباره آداب تحویل سال 
تحویل سال باید در حقیقت تحول در روح و روان انسانها و زنده شدن نفس غفلت زده انسان باشد همانطور که در عالم طبیعت نیز بیداری طبیعت به وجود می‌آید ..

 در معارف اسلامی آمده است هر روزی که در آن گناه صورت نگیرد، عید است چنان که حضرت علی(ع) می‌فرماید: "کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید."

عید نوروز که با تحویل سال و چرخیدن یک دور کامل زمین به گرد خورشید شروع می‌شود، از جمله اعیادی است که تاریخ پیدایش آن قبل از اسلام است. این عید با آمدن اسلام و زدودن خرافات از چهر? آن مورد موافقت و تأیید اسلام قرار گرفت؛ در روایات نیز آمده است که روزی برای حضرت علی(ع) هدیه‌ای آوردند، حضرت فرمود این چیست؟ گفتند: ‌ای امیر المؤمنین، امروز نوروز است. فرمود هر روز را برای ما نوروز قرار دهید.


امام صادق(ع) درباره نوروز فرموده‌ است: هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ما است.


امام خمینی(ره) در یکی از پیامهای نوروزی می‌فرماید: این عید، هر چند یک عید اسلامی نیست ولی اسلام آن را نفی نکرده است.


مرحوم محمد حسین کاشف الغطاء در جواب این سؤال که اعتقاد شیعه و روش شما دربار? روز اول سال(نوروز) چیست؟ چنین نوشت: نوروز مقتضای جهان است در بشر و حیوان و جماد، بلکه در آسمان و زمین و هوا و فضا و بر این اساس روایاتی از اهل بیت(ع) دربار? نوروز به ما رسیده که عید گرفتن را تأیید کرده اند و نیز به نماز، ذکر و عبادت سفارش نموده اند و ...


پرسشی، نظر برخی مراجع عظام تقلید را در خصوص آداب واعمال زمان تحویل سال نو و توصیه های آنان را در این باره جویا شد.


حضرت آیت الله شیخ حسین مظاهری در پاسخ به پرسش مکتوب  ما، نکات مهمی را در سه بخش قرائت دعا، توسل به اهل بیت و محاسبه اعمال و دوری از اختلافات خانوادگی یادآور شده و مرقوم نمودند :


1- بهترین چیزها در موقع تحویل، خواندن این دعا، با توجه به معنی است: «یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر الّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال». ای خدایی که همه چیز در دست تو است، سال خوشی به هم? ما عنایت فرما.

و از خداوند متعال با توسل به اهل بیت«علیهم السلام» بخواهید در این سال، تقوا و رابطه با خودش و سلامتی و امنیت، مقدّر شما بکند و فرج حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» انشاءالله حاصل شود.

همچنین محدث قمی در مفاتیح، در آخر دستورات ماهها، نمازی در آن روز نقل می کند و بعد از نماز دعائی و در آن دعا شرافت و کرامت آن عید را نقل می کند که خواندن آن خوب است.

2- هرکس باید جداً حساب سال را و گذشته را بکند و اگر گناهکار است، جداً توبه کند و با حالت توبه وارد سال شود.

3- باید این آتش اختلاف که در همه خانه ها رفته است، با دامن نزدن به آن خاموش شود و از گذشته ها هیچ حرفی زده نشود و گرمی و اتّحاد خانه و خانواده و مجالس با یگدیگر حفظ شود.

همچنین حضرت آیت الله شیخ خلیل مبشر کاشانی در پاسخ به پرسش  ما، ضمن توصیه همگان به رعایت آداب واعمال وارده در کتب ادعیه به شرح دعای یا مقلب القلوب پرداخت و سپس نکات مهمی را جهت زمان تحویل سال متذکرشده و مرقوم نمودند: نماز و دعاهای خاصی جهت تحویل سال در مفاتیح الجنان و کتب ادعیه دیگر آمده که سزاوار است به آنها عمل شود،مطلب مهم توجه به لزوم تحول در سیر انفسی انسان است که به تحول در طبیعت باید در انسان ایجاد شود پس باید باتوجه دعاکنیم وبگوییم: "یا مقلب القلوب والابصار،یامدبراللیل والنهار،یامحول الحول والاحوال،حول حالناالی احسن الحال "مدبر ودبیر آفرینش در حوزه حالات بشری ،مقلب القلوب والابصار،ودر طبیعت مدبراللیل والنهار ومحول الحول الاحوال است که باتدبیر خود ،جهان را از حالی به حالی متحول نموده ودوآیت خود"لیل ونهار " راتدبیر می کند تا نظام احسن ،مستقر وپایدار باشد .

پس از حضرتش مسئلت می نمائیم که حال ما را به "احسن حال"تبدیل نماید زیرا طبیعت بشر به جهت تعاقب وتنازع دوآیت "نفس اماره ولوامه"دستخوش تحولاتی می شود که باتمایلات نفسانی و وساوس شیطانی غالبا سیر نزولی داشته و (اسوء الحال) می گردد وفقط اوست که قدرت تحویل اسوءالحال به احسن الحال را دارد .

پس از او می خواهیم تا نظام هستی انسان نیز به احسن الحالات تبدیل شود .

ترک گناه ،تطهیر ظاهر وباطن ،نظافت لباس وخانه ومحیط کار ،تغییر روشهای غلط زندگی ،به روشهای صحیح ،تجلیل از والدین ،دید وبازدید وصله ارحام ، اداءحقوق الناس،راضی شدن از مردم وراضی نمودن دیگران که به عللی از ما ناراضی باشند ،شادنمودن دلها با هبه وبخشش،عیادت مریض،دستگیری از فقرا ومستمندان ،ذکر وتوجه قلبی ولسانی به خداوند متعال وتوسل به اهل البیت علیهم السلام و ... تماما از اموری هستند که از علائم استجابت دعای ما هنگام سال تحویل وتحول وتکامل روح ونفس انسان می باشد.

همچنین حضرت آیت الله سید محمدعلی علوی گرگانی در پاسخ به پرسش ما،ضمن بیان ضرورت تحول درروح وروان آدمی در زمان تحویل سال به هفت سین قرآنی اشاره نموده ومرقوم نمودند: تحویل سال باید در حقیقت تحول در روح و روان انسانها و زنده شدن نفس غفلت زده انسان باشد همانطور که در عالم طبیعت نیز بیداری طبیعت به وجود می آید و این همان معنای حقیقی یا محول الحول و الاحوال است و لذا در روایات سفارش شده که در هنگام تحویل سال سیصد و شصت مرتبه ذکر یا محول الحول و الاحوال الی آخر خوانده شود که این خود شاید باعث بیداری نفس انسان در این دنیای ظلمانی و پر از فتنه شود و چقدر خوب است که علاوه بر هفت سین باستانی از هفت سین قرآنی که امیر المومنین علی علیه السلام دستور داده اند استفاده شود و آن این است که : بر روی ظرف چینی با زعفرانی که با گلاب مخلوط شده این هفت ذکر قرآنی نوشته شود :

1 _ سلام علی آل یاسین 2 _ سلام علی نوح فی العالمین 3 _ سلام علی ابراهیم 4 _ سلام علی موسی و هارون 5 _ سلام قولا من رب رحیم 6 _ سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین 7 _ سلام هی حتی مطلع الفجر سپس این نوشته ها با آب شسته شود (که بهتر است آب زمزم و یا باران باشد) و آب جمع شده را به افراد خانواده بنوشانید امید است که باعث دفع بلا و کسب سلامتی در طول سال جدید شود .

 


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 88/12/26 و ساعت 12:52 صبح
نظرات دیگران()
یادگاری از یادگار امام(ره) 
می‌خواستند مرا در مقابل ایشان قرار دهند! توی دهن آن‌ها زدم
این‌جانب به مرحوم حاج احمد آقا عرض کردم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اولین خطبه‌ نماز جمعه‌ بعد از رحلت حضرت امام(ره)، اشاره به گفت‌وگوی امام(ره) با شما داشتند که هنگام پخش تصویر ملاقات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس محترم جمهوری وقت) با رئیس‌جمهوری کره شمالی از سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت. ایشان به شما گفته بودند...
دبیر کل حزب موتلفه با بیان خاطره ای یادی از یادگار حضرت امام(ره) کرده و نقل قولی از ایشان آورده است.

 محمدنبی حبیبی می گوید:
در بهمن سال 1369 - حدود نوزده ماه پس از رحلت حضرت امام- به اتفاق جناب آقای حاج محسن رفیق‌دوست با مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج احمد خمینی(رحمة‌الله‌علیه) ملاقات خصوصی داشتیم. در این ملاقات، این‌جانب به ایشان عرض کردم که شما چند روز پیش جمله‌ای فرمودید و رسانه‌ها هم پخش کردند که به سهم خودم لازم می‌دانم از جناب‌عالی تقدیر و تشکر کنم.

 ایشان پرسیدند کدام جمله؟ عرض کردم جمله‌ی شما این بود که "هرکس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، در خط آمریکاست." حاج احمد آقا فرمودند:

"آقای حبیبی! من این جمله را با اعتقاد کامل به آن، بیان کردم و جداً معتقدم، هرکس این تفاوت را قائل باشد، بخواهد یا نخواهد در خط آمریکا است." و اضافه نمودند: "یکی از موارد شگفتی من این است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این حدود نوزده ماه، چگونه توانسته‌اند تعادل و توازن در کشور را مدیریت کنند؟ چون عوامل مهمی برای برهم زدن این تعادل و توازن و ایجاد بحران وجود دارد."
حاج احمد آقا در ادامه گفتند:
"آن‌هایی [تعبیری به کار بردند] که می‌گویند آیت‌الله خامنه‌ای نه! پس می‌گویند چه کسی؟ مثلاً می‌گویند فلانی! او خانه‌ی خودش را هم نمی‌تواند اداره کند."
 [البته مرحوم حاج احمد آقا اسم بردند] ایشان اضافه کردند:
 "عده‌ای خاص بعد از رحلت حضرت امام(ره) و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر انقلاب، آمدند اطراف مرا گرفتند که شاید به زعم خویش مرا در مقابل ایشان بتراشند. من متوجه این توطئه بودم و توی دهن آن‌ها زدم و معتقدم کسی که می‌تواند بعد از رحلت حضرت امام(ره) بار این مسؤولیت را به خوبی به دوش بکشد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هستند."
خودِ شما!
این‌جانب به مرحوم حاج احمد آقا عرض کردم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اولین خطبه‌ی نماز جمعه‌ی بعد از رحلت حضرت امام(ره)، اشاره به گفت‌وگوی امام(ره) با شما داشتند که هنگام پخش تصویر ملاقات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس محترم جمهوری وقت) با رئیس‌جمهوری کره شمالی از سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت.
حضرت امام(ره) به شما (حاج احمد آقا) فرموده بودند که این آقا (حضرت آیت‌الله خامنه‌ای) شایستگی رهبری را دارا هستند. اما سؤال این‌جانب از جناب‌عالی این است که شما خاطره‌ی دیگری که حضرت امام(ره) اشاره‌ی صریح به شایستگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از خودشان داشته باشند، دارید؟ ایشان پاسخ مثبت دادند و چنین بیان نمودند:
"در سال 1365 در روزی که سران قوای سه‌گانه‌ی کشور به اتفاق نخست‌وزیر در یکی از اتاق‌های بیت حضرت امام در جماران، با حضور این‌جانب جلسه داشتند. آیت‌الله منتظری هم تقریباً هم‌زمان با حضرت امام(ره) ملاقات داشتند. در مقطعی از جلسه‌ی سران سه قوه، امام(ره) وارد اتاق شدند، درحالی‌که از ملاقات آیت‌الله منتظری عصبانی بودند. بدون مقدمه گفتند که "من از اول هم با رهبری آقای منتظری بعد از خودم مخالف بودم، ولی مجلس خبرگان کاری کرده بود و من هم مصلحت را در سکوت دیدم. اما حالا در جمع شما می‌گویم که با رهبری آقای منتظری مخالفم."
با این مطلبی که فرمودند، سکوت سنگینی بر جلسه حاکم شد و پس از این سکوت آیت‌الله خامنه‌ای سکوت را شکستند و به امام عرض کردند که احترام ما به آقای منتظری به‌خاطر این است که شاگرد شما بوده‌اند، سابقه مبارزه دارند و... اما حالا اگر آقای منتظری نه، پس چه کسی؟ امام بدون لحظه‌ای تأمل دست‌شان را به طرف آیت‌الله خامنه‌ای نشانه گرفتند و فرمودند:
"خود شما، به چه دلیل شما نمی‌توانید رهبر انقلاب باشید؟"
 بعد از این بیان صریح امام، سکوت مجددی بر جلسه حاکم شد و مجدداً آیت‌الله خامنه‌ای به حضرت امام عرض کردند که "من یک تقاضا دارم که حکم بفرمایید تا موضوع مورد بحث امروز جناب‌عالی را هیچ‌کس از افراد جلسه، حق بیان ندارند و راجع به آقای منتظری هروقت جناب‌عالی صلاح دانستید، خودتان مطلب را بیان بفرمایید." امام فرمودند:
 "آقایان حق ندارند در زمان حیات من که مطلبی را که امروز بیان کردم در جایی نقل کنند و لازم است این منع را به‌عنوان حکم تلقی کنند."

نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 88/12/26 و ساعت 12:49 صبح
نظرات دیگران()
نماد شیطان پرستی بر روی سر مردم 
روش‌های تبلیغ گروه‌های انحرافی در بین جوانان به صورت گسترده در جامعه به چشم می‌خورد که از آن می‌توان به علامت «X» که به صورت بوگیرهای ماشین در سطح شهر تهران توزیع شده یاد کرد که نماد یکی از گروه‌های ماسونی به نام «کابالا» است و همین علامت در روز ولنتاین با مفهوم بوسه بر روی هدایا و کارت پوستال‌ها حک می‌شود.
 در ادامه فعالیت‌های گروه‌ها و فرقه‌های شیطان‌پرست در کشور، عناصر این فرقه با معرفی نمادها به عنوان مد و مسائل تزئینی در بین مردم به ویژه جوانان، به تبلیغ این فرقه انحرافی می‌پردازند.

برخی از آرایشگاه‌های مردانه اخیراً نوعی جدید از اصلاح سر را در دستور کار خود قرار داده‌اند که نمادهای شیطان‌پرستان به صورت واضح بر روی سر افراد نمایان می‌شود.

در این شیوه اصلاح، علامت صلیب وارونه (از نمادهای گروه‌های شیطان‌پرستی) که معنا و مفهوم ضدمسیحیت را دارد به چشم می‌خورد.

گفتنی است روش‌های تبلیغ گروه‌های انحرافی در بین جوانان به صورت گسترده در جامعه به چشم می‌خورد که از آن می‌توان به علامت «X» که به صورت بوگیرهای ماشین در سطح شهر تهران توزیع شده یاد کرد که نماد یکی از گروه‌های ماسونی به نام «کابالا» است و همین علامت در روز ولنتاین با مفهوم بوسه بر روی هدایا و کارت پوستال‌ها حک می‌شود.


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 88/12/26 و ساعت 12:47 صبح
نظرات دیگران()
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ساخت بازیهای ضد شیعَه باحمایت مستقیم وهابیت و صهیونیزم!!!
روایتی جالب از شهدا (ضرر نمی کنین)
اهانت بقران
یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید: «چرا در اسلام زنان
من نه از رد شدن جمعه ها می ترسم، نه از طولانی شدن زمان که ظهورتا
حجاب یک مفهوم عام و عالی است که پوشش نیز جزیی از آن است.
معنی عشق چیست؟
تنها نامحرم!
حجابـــ مانند اولین خاکریز جبهہ استـــ
کاش نامی از تو در دنیا نبود ... مرگ بر نیرنگت ای آل سعود!
نجات از شبهه و شهوت
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا