قــهــرمــان مــن .........ـــــــــــکــه بــه دســت اســرائــیــلــی هــا کــشــتــه شــد نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 91/1/25 و ساعت 12:41 عصر
نظرات دیگران() در گمنامی هم مشترکیم ..... تو پلاکت را گم کردهای و من هویتم را ... ! نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 91/1/25 و ساعت 12:39 عصر
نظرات دیگران() در گمنامی هم مشترکیم ..... تو پلاکت را گم کردهای و من هویتم را ... ! نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 91/1/25 و ساعت 12:39 عصر
نظرات دیگران()
به امید روزی که برای پاسداشت بزرگ مردی های این شهدای عزیز همه ی ما گامی حتی کوچک در راستی معرفی آنها به دیگر نسل ها برداریم و سپاس گذار آنها باشیم
. نوشته شده توسط جانشین دسته در سه شنبه 90/11/18 و ساعت 11:34 صبح
نظرات دیگران() نقش مجالس عزاداری ابی عبدالله الحسینمجالس عزاداری ابی عبدالله الحسین(ع) در طول تاریخ تریبونی گسترده برای معرفی اسلام ناب محمدی در پرتو نهضت آن حضرت بوده است. این مجالس نقشی اساسی در احیاء نهضت ابی عبدالله(ع) و تبیین آرمانهای بلند آن شهید سرفراز داشته است، می توان این مجالس را از مصادیق شجره طیبه قرآنی نامید که قرآن ذکر می کند: «آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت و شاخه آن در آسمان است، هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد و خداوند برای مردم مثلها می زند شاید متذکر شوید و پند گیرید.» شجره طیبه ای که در این آیه شریفه مشبه به قرار گرفته این ویژگیها را دارد: 1- موجودی است پاک و طیب از هر جهت 2- دارای نظام حساب شده است، اصل و فرع دارد. 3- اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است. 4- شاخه های این شجره طیبه در یک محیط پست محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست. 5- این شجره طیبه پربار است. 6- در هر فصل میوه می دهد. 7- میوه و دانش به اذن خداوند است. مهم این نیست که آیا این شجره طیبه وجود خارجی دارد یا نه، مهم این وجه شباهت هاست، زیرا که تشبیهات زیادی در زبان های مختلف داریم که اصلاً وجود خارجی ندارد مانند: مثلاً می گوییم قرآن همچون آفتابی است که غروب ندارد درحالی که می دانیم آفتاب همیشه غروب دارد و یا اینکه هجران من همچون شبی است که پایان ندارد. به هرحال هدف از تشبیه، مجسم ساختن حقایق و قرار دادن مسائل عقلی در قالب محسوس است. این ویژگیها را به خوبی در مراحل نهضت عاشورا و مجالس ابی عبدالله(ع) می توان دید. ما میوه های شیرین این مجالس را از آغاز تاکنون فراوان دیده ایم. بقاء تشیع بویژه در ایران اسلامی مدیون این مجالس است. رضاخان را برای براندازی اسلام آوردند اما این مجالس حسینی بود که نگذاشت. فرزند خبیث او هم همین هدف را دنبال می کرد اما به برکت این مجالس نتوانست و به فضل خداوند نخواهند توانست، و راز آن همه تأکید اهل بیت علیهم السلام و اصرار آنها بر برپایی مجالس ابی عبدالله همین است که این مجالس است که از آرمانهای بلند سالار شهیدان پاسداری کرده و می کند و راز تأکید خلف صالح امامان، احیاگر آرمان بلند عاشورا در عصر و زمان ما امام خمینی(قدس سره) بر عزاداری سنتی و برپایی مجالس حسینی همین است: «الان هزار و چهارصدسال است که با این منبرها، با این روضه ها، با این مصیبت ها، و با این سینه زنی ها حفظ کرده اند اسلام را... هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سر و سینه زن نباشد حفظ نمی شود...» مجالس حسینی به حق مصداق «بوستان های بهشتی» است که در روایات آمده است: «عن رسول الله صلی الله علیه و آله ارتعوا فی ریاض الجنه قالوا یا رسول الله و ماریاض الجنه قال مجالس الذکر؛ در باغ های بهشت گردش کنید (از آنها بهره مند گردید) عرض کردند ای رسول خدا باغ های بهشت چیست؟ فرمود: مجالس ذکر و یاد خداوند» نیز فرمود: «اذا رأیتم روضه من ریاض الجنه فارتعوا فیها قیل یا رسول الله و ماریاض الجنه فقال مجلس المؤمنین؛ هرگاه باغی از باغ های بهشت را دیدید از آن بهره مند گردید عرض شد ای پیامبر خدا باغ بهشت چیست؟ فرمود: مجلس مؤمنان.» مجالس حسینی، هم مجالس یاد خداست و هم مجلس مؤمنان. مجالس حسینی گوهری نفیس و ارزشمند برای حفظ اسلام است، لذاست که رهزنان دین پیوسته با آن مخالف بوده و درصدد تخریب برآمدند. نوشته شده توسط جانشین دسته در یکشنبه 90/9/13 و ساعت 10:28 صبح
نظرات دیگران() عزاداری در سیره معصومینسیره و سنت قولی و فعلی معصومین علیهم السلام بر برپایی عزاداری ابی عبدالله به عنوان یکی از راههای احیاء نهضت ابی عبدالله الحسین(ع) بوده است. هم سفارش به عزاداری بر سالار شهیدان داشتند هم خود مجلس عزا برپا می کردند. امامان شیعه برای حفظ مکتب، روشهای مختلفی داشتند «روشی که پس از شهادت سیدالشهداء به عنوان روش «استراتژیک» بود احیاء نهضت ابی عبدالله(ع) بود. با روشهای مختلف: الف: دعوت شاعران به سرودن شعر در عزاداری ابی عبدالله(ع). ب- سفارش به زیارت سالار شهیدان. ج- تأکید بر استحباب سجده بر تربت امام حسین(ع) د- استحباب گریستن و گریاندن و حالت گریه کننده به خود گرفتن در عزای امام حسین هـ- دعوت به برپایی مجلس عزا برای امام حسین و برپا داشتن مراسم عزای حضرت از سوی خود آنان. در روایتی از حضرت امام رضا(ع) رسیده است: «من تذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منّا کان معنا فی درجتنا یوم القیامه و من ذکّر بمصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلساً یحیی فیه امرنالم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ آن کسی که مصائب ما را به یاد آورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجه ای که ما هستیم خواهد بود و کسی که مصیبت ما را به یاد دیگران بیندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند روزی که چشمها گریان است چشم او گریان نخواهد بود. و کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما (مکتب ما) در آن احیاء می گردد، روزی که دلها می میرد قلب او نمی میرد». در سیره معصومان می بینیم در خفقانی ترین شرائط برای امام حسین مجلس عزا برپا می کردند و گاه مجلس عادی را هم تبدیل به مجلس عزای امام حسین(ع) می ساختند. امام سجاد(ع) در طول 53سال امامت خویش در هر شرائطی کربلا و عاشورا را بیاد می آورد. امام صادق(ع) فرمود: «بکی علی بن الحسین عشرین سنه و ما وعظ بین یدیه طعام الا بکی؛ امام سجاد بیست سال گریه کرد و هرگاه در جلو آن حضرت غذایی گذاشته می شد می گریست.» هرگاه غذایی نزد حضرت گذاشته می شد چشمان مبارک حضرت پر اشک می شد، روزی یکی از خدمتگزاران آن حضرت گفت: یابن رسول الله آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟ حضرت فرمود: یعقوب دارای دوازده فرزند بود خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان نمود درحالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم، هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند سرهایشان را از تن جدا کردند چگونه اندوه من پایان می پذیرد.» «مالک جهنی می گوید امام باقر(ع) درباره روز عاشورا فرمود: «در روز عاشورا برای امام حسین زاری کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه خود برای حضرت مجلس عزا برپا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین(ع) تعزیت دهید و هرکس این عمل را انجام دهد برای او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا و امامان راشدین را ضمانت می کنم.» راوی می گوید محضر امام صادق(ع) بودیم یادی از امام حسین بن علی کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود امام حسین(ع) فرمود: «من کشته اشکهایم هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه می گرید.» در روایتی آمده است روزی که نام امام حسین(ع) برده می شد تا شب لبخندی بر لبان حضرت صادق نبود. زید شحام می گوید همراه جماعتی از اهل کوفه در خدمت امام صادق(ع) بودیم یکی از شعرای عرب بنام جعفربن عفان وارد شد. آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جای داد، آن گاه فرمود ای جعفر! او عرض کرد لبیک! حضرت فرمود به من گفته اند تو اشعار نیکی درباره امام حسین(ع) سروده ای؟ عرض کرد، آری. حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او شعر می خواند و امام و اطرافیان می گریستند به گونه ای که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری بود، سپس امام فرمود: «یا جعفر والله لقد شهدت ملائکه الله المقربین ها هنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکواکما بکینا او اکثر...؛ ای جعفر فرشتگان الهی در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همان گونه که ما گریه کردیم بلکه بیش از ما گریستند...» امام رضا علیه السلام فرمود: «کان ابی اذا دخل المحرم لایری ضاحکاً و کانت الکأبه تغلب علیه حتی تمضی منه عشره ایام فاذا کان یوم العاشر منه کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه؛ با فرا رسیدن ماه محرم پدرم موسی بن جعفر(ع) با چهره خندان دیده نمی شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا می گرفت تا روز دهم فرا می رسید آن روز روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.» دعبل خزاعی شاعر بزرگ اهل بیت می گوید: در ایام محرم بر امام رضا(ع) وارد شدم حضرت فرمود دوست دارم برای من شعر بخوانی، این روزها روز حزن و اندوه ما اهلبیت و شادی دشمنان ما بویژه بنی امیه است، پس از آن امام رضا برخاست پرده ای را برای حضور خانواده در مصیبت جدّشان حسین آویزان کردند سپس فرمودند دعبل برای حسین مرثیه بخوان تا زنده ای یار و مدیحه سرای ما هستی، آن گاه گریستم به گونه ای که قطرات اشک بر صورتم جاری شد و این شعر را سرودم که: افاطم لوخلت الی آخر، امام رضا(ع) گریست و به همراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند. اینها تنها گوشه ای از رفتار و گفتار معصومین در رابطه با عزاداری سالار شهیدان بود. لیکن باید تاریخ عزاداری بر سیدالشهداء را بسیار دیرینه دید و حداقل آنکه اولین برپا کننده عزای حضرت، رسول الله(ص) در روز ولادت حضرت و... و... بوده است. که تفصیل آن به درازا می کشد. نوشته شده توسط جانشین دسته در یکشنبه 90/9/13 و ساعت 10:26 صبح
نظرات دیگران() دردناکترین حادثه در کربلا به روایت کارشناس آمریکاییپروفسور چلکوفسکی محقق آمریکایی درباره حادثه کربلا و ویژگیهای آن سخن گفته است. او تشنگی کودکان و طلب آب از حضرت عباس را دردناکترین حادثه در کربلا میداند. پروفسور پیتر ج. چلکوفسکی (Peter J. Chlkowski)، دانشمند آمریکایی لهستانیتبار، از دانشمندان متخصص فرهنگ ایران است که هماکنون استاد رشتههای مطالعات خاورمیانه، شرقشناسی و اسلامشناسی در گروه مطالعات اسلامی و خاورمیانه دانشگاه نیویورک است. * شرقشناسی که جذب محرم شدآقای چلکوفسکی لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید. چلکوفسکی: من پیتر چلکوفسکی شهروند آمریکایی هستم. لیسانس خود را در سال 1958 در رشته واژهشناسی شرقی از دانشگاه جگیلونیان شهر کراکوف لهستان دریافت کردم و در مدرسه درام همان شهر به تحصیل در رشته هنرهای تئاتری بپرداختم. در سال 1959 به لندن رفتم و در سال 1962 در مقطع فوق لیسانس در رشته تاریخ خاورمیانه اسلامی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی فارغالتحصیل شدم. در حال حاضر هم بیش از 40 سال است که استاد مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه نیویورک هستم. بخش عمدهای از تحقیقات و مطالعات من مربوط به اسلام شیعی و بهطور خاص محرم و واقعه کربلا است و در این حوزه تاکنون 3 کتاب و مقالات متعددی درباره امام حسین و واقعه کربلا نوشتهام. علت سفر شما به ایران چه بود؟ چلکوفسکی: همانطور که گفتم در مقطع لیسانس زبانشناسی مشرق زمین خوانده بودم و در ادامه در یکی از دانشگاههای انگلیس مطالعات خاورمیانه را ادامه دادم و به همین دلیل با ایران آشنا شدم، به همین دلیل ایران را برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات زبان فارسی انتخاب کردم. * جایی که با محرم آشنا شدم...شما یکی از معروف ترین محققان غربی در حوزه محرم و عاشورا هستید. از آشنایی خود با محرم بگویید. چلکوفسکی: درباره آشنایی با محرم و عاشورا باید بگویم که قبل از اینکه به ایران سفر کنم چیز زیادی درباره محرم نمی دانستم و زمانی که برای ادامه تحقیقاتم به شهر رشت سفر کردم مصادف بود با ماه محرم و آنجا با یک اجرای تعزیه مواجه شدم. آنجا خیلی شیفته این مراسم شدم و باید اعتراف کنم که یک شبه عاشق محرم شدم. این نمایش برای من که هنرهای نمایشی در لهستان خوانده بودم فوقالعاده بود. از آن زمان شروع کردم به تحقیق و نوشتن درباره تعزیه و محرم. از این نمایش به قدری هیجانزده و شگفتزده شده بودم که از آن روز به تحقیق درباره عاشورا و محرم پرداختم. * هنر تعزیه مرا با محرم آشنا کردچیزی که در ابتدا من را به عاشورا و محرم علاقهمند کرد - به دلیل اینکه اطلاعی از واقعه عاشورا نداشتم - هنر تعزیه بود. رسم و اجرای فوق العاده ای است. اینکه نقشها دیالوگ خود را با شعر بیان میکردند و رنگهایی بهکار میرفت که آدم خوبها و آدم بدها با آن تفکیک شده بودند. من درباره تعزیه تحقیقات گستردهای در کشورهای مختلف دنیا کردهام و ماحصل تحقیقاتم را در یکی از کتابهایم آوردهام. * تعزیه امام حسین در منطقه کارائیب در قرن 19امکان دارد یکی از مواردی که در مورد تعزیه و محرم در کشورهای دیگر بررسی کردهاید، بگویید؟ چلکوفسکی: در قرن 19 میلادی در منطقه کارائیب، انگلیسیها کارگران سیاهپوست را در مزرعههای نیشکر به خدمت گرفته بودند و آنها را استثتمار میکردند و این کارگران سیاه پوست با انگلیسی ها درگیر شدند ولی از ادامه کار زیر سلطه انگلیسی ها که برای آنها به معنای بردگی بود کنار کشیدند و فرار کردند. به همین خاطر انگلیسی ها برای جبران نیروی کار در مزرعه های نی شکر هزاران نفر را از هند به این منطقه آوردند. جمعیت هندی هایی که به این منطقه آمده بودند مراسم عاشورا را برای دور هم جمع شدن و نشان دادن خود به مردم بومی منطقه انتخاب کردند با وجود اینکه اکثر آنها مسلمان و شیعه نبودند. این مراسم در این منطقه رفته رفته بومی شد و به با نام تجا که شکل تغییر یافته تعزیه بود برگزار شده است. در این مراسم حسینه های خواصی که ارتفاع سقف آن بسیار بلند بود برپا می شود و از رنگ های متنوعی استفاده میشود. *فرهنگ عاشورا ایران را در جنگ 8 ساله پیروز کردتاثیر محرم را در میان مردم ایران چگونه دیده اید؟ چلکوفسکی: مردم ایران و در کل شیعیان، واقعه عاشورا را بزرگترین مصیبت تاریخ بشریت می دانند. در ایران علاوه بر اینکه فرهنگ عاشور در تکیه ها و در ماه محرم گرامی داشته می شود در شئون مختلف زندگی مورد توجه قرار میگرد. جمله هر روز عاشوراست و هر روز کربلا است در جنگ 8 ساله تاثیر زیادی در مبارزه سربازان ایرانی داشت و همین مساله باعث انگیزه آنها برای ادامه مبارزه میشد. و اتفاقا همین فرهنگ بود که باعث پیروزی سربازان ایرانی شد. من مسلمان یا شیعه نیستم ولی خیلی مجذوب این فرهنگ شده ام. آیا بررسی فرهنگ عاشورا تاثیری بر خود شما هم داشته؟ چلکوفسکی: با مرور واقعه کربلا بارها تحت تاثیر قرار گرفته ام و اشک درچشمانم جمع شده است ولی به خود اجازه نداده ام که گریه کنم چراکه من محقق هستم و نباید تحت تاثیر احساساتم قرار بگیرم. * شیفته شخصیت حضرت عباس هستمچه کسی در واقعه عاشورا شما را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است؟ چلکوفسکی: من به صورت خاص شیفته شخصیت "حضرت عباس" هستم. من مقالات زیادی را درباره ایشان نوشته و چاپ کرده ام و متون زیادی را درباره مراسمی که به حضرت عباس مرتبط می شود را جمع آوری کرده ام. * حضرت عباس به روایت چلکوفسکیاگر بخواهید حضرت عباس را برای مخاطبان آمریکایی معرفی کنید چه می گویید؟ چلکوفسکی: عباس جنگ آور، آزادی خواه و مدافع شجاع و بی باکی است که از حسین و خانواده اش محافظت کرد. عباس فردی است که شما در فارسی به آن میگویید پهلوان. عباس پهلوان واقعی بود. او از حسین و خانواده او تا آخرین لحظه محافظت میکند. او زمانی که می رود برای کودکان آب بیاورد دستانش را از دست می دهد بعد مشک را به دهن میگیرد و زمانی که می بینند او ایستادگی می کند و به راه خود ادامه می دهد او را می کشند. * دردناکترین حادثه کربلا به روایت کارشناس آمریکاییدردناک ترین حادثه کربلا از نظر شما کدام حادثه است؟ چلکوفسکی: تشنگی کودکان در خیمه ها و طلب آب از عباس داستان دردناکی دارد که مرا واقعا تحت تاثیر قرار می دهد. مردم ایران همه علاقه زیادی به حضرت عباس دارند و مراسم زیادی با نام ایشان برگزار میشود... چلکوفسکی: من عاشق مراسمی هستم که نذر حضرت عباس میکنند. مانند سفره حضرت عباس.من بسیار در آیین سفره حضرت عباس دقت کرده ام و مشاهده کرده ام که چقدر زنان شیعه و زنان ایرانی اعتقاد به این رسم دارند ولی متاسفانه من چون خانم نیستم هیچگاه نتوانستم در این مراسم شرکت کنم. چون این مراسم را زنان برپا می کنند. من شاهد بوده ام زنانی را که نذر سفره حضرت عباس کرده اند و حاجت گرفته اند. برای مثال زنی که بچه دار نمی شد و از این طریق توانست حاجت خود را بگیرد. نوشته شده توسط جانشین دسته در یکشنبه 90/9/13 و ساعت 10:24 صبح
نظرات دیگران() 1خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام2خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم3خدا را شکر که مالیات می پردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم4خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند، این یعنی غذای کافی برای خوردن دارمخدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر نوشته شده توسط جانشین دسته در سه شنبه 90/8/17 و ساعت 9:36 عصر
نظرات دیگران() 1خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام2خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم3خدا را شکر که مالیات می پردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم4خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند، این یعنی غذای کافی برای خوردن دارمخدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر نوشته شده توسط جانشین دسته در سه شنبه 90/8/17 و ساعت 9:35 عصر
نظرات دیگران() توصیه قرائتی درباره بستنی خوردن با دختر نامحرم
گاهی وقتها خدا گناهان کوچک را نمیبخشد. چون میگوییم که چیزی نیست. اما گاهی خدا ممکن است گناه بزرگ را ببخشد. به گزارش برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن که این هفته در تلویزیون درباره "حق الناس" سخن گفته است. قرائتی در ابتدای این سخنرانی گفت: حقالناس! چیزی که همه به آن گرفتار هستیم. کسی نیست که بگوید من گیر حقالناس نیستم. استثنا ندارد. حق الناس یعنی حق بچه، حق همسر، حق همسایه، حق استاد، حق شاگرد، حق مسلمان، حق غیر مسلمان، غیر مسلمانها هم حقوقی دارند. رابطه ما با یهود با مسیحیت، حق دشمن، جنگ هم آدابی دارد، دشمن را حق داری اگر شمشیر دست گرفت تو را بکشد شما هم گردنش را بزنی. این واعظ مشهور همچنین در ادامه سخنانش درباره "بزرگترین آیه قرآن درباره حق الناس" ، "دوری از وکالت مجرم و ظالم" ، "سرعت در پرداخت حق الناس" ، "دقت در محاسبه حق الناس" ، "کوچک نشمردن حق الناس"، "آزمودن مدعیان حق الناس" ، " امکان دفاع مظلوم از حق خود" و "پرهیز از رشوه به اسم هدیه" سخن گفته است. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است: ازدواج حلال ما گاهی وقتها... یا گروه سیاسیون میروند یک صحبتی بکنند، حرفهایشان را ناقص میزنند تا یک دوره سفر دیگر هم، یک سفر خارج دیگر هم بروند. و الا میشد دفعه اول تمام شود و برود. ما چطور نان میخوریم. البته دود میشود. اینها زرنگی نیست. تمام این زرنگها زندگیشان عاقبت ندارد. چون حدیث داریم رزق هرکسی با حلال اندازهگیری شده است. آنهایی که میفهمند به حرام میپرند خدا از حلال کمشان میگذارد. دانشجو، جوان، دختر، پسر، تو بنا است از حلال یک همسر خوبی گیرت بیاید، منتهی حالا میگویی: این دختر هم بد نیست، یک خرده او را ببینم. حالا یک بستنی با این بخوریم. یک خرده یک پارکی یک اس ام اسی به این بزنیم. یک دو ساعتی، چهار ساعتی با این پسر، با این دختر، تاب میخوری. شد؟ دو سال ازدواجت عقب میافتد. که اگر این گناه را نمیکردی تاب ازدواجت باز میشد. تا میروی ازدواج کنی عمه عروس مرد، عمو داماد مرد. چهل روز عقب بیانداز. میروی درست کنی، بنایی داریم. میروی درست کنی، میبینی اوه... دو سه سال اینها لفتش دادند، اینها حدیث هست. میگوید: هرکس از حرام کام بگیرد، خدا سهم حلالش را بگویید... کم میگذارد. بیرون بودن دو تار موی خانمها اگر کسی گناه بکند و بگوید: این چیزی نیست، خدا این را نمیبخشد. گاهی وقتها خدا گناهان کوچک را نمیبخشد. چون میگوییم که چیزی نیست. اما گاهی خدا ممکن است گناه بزرگ را ببخشد. خانم این دو تار مو که بیرون است حرام است. برو بابا! مردم کل موهایشان بیرون است. حالا این دو تا!به دو تا مو گیر نده. شاید آن بیحجاب را خدا ببخشد. این دو تا مو را نبخشد. چون میگوید: چیزی نیست. کسی گناه کند بگوید: چیزی نیست. یک کسی نمازش غلط بود. گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو! اینقدر خدا تارکالصلاة دارد که الآن فرشتهها سر همین نماز غلط من دعوایشان میشود. او میگوید: به من بده، او میگوید: به من بده. ممکن است خدا آن تارکالصلاة را ببخشد، ولی اینکه میگوید: چیزی نیست هم میخواند، هم غلط میخواند و هم میگوید: اشکالی ندارد. خود شما اگر سر سفره سبزی ببینید. بگویید: آقا این سبزی را چه کسی پاک کرده است، گل دارد. مثلاً خانم بگوید: بخور بابا گل چیه؟ تا آخر عمرت در ذهنت میماند. اگر یک ذره گل باشد بگوید: طوری نیست، ناراحت میشوی، اما اگر پر از گل باشد بلند شود دوباره بشوید، او را میبخشی. این مهم است. هیچوقت به گناه نگویید این چیزی نیست. آقا دخترت دارد فاسد میشود. خواستگارها را رد نکن. پسرت را زودتر زن بده. حالا بگذار جوان هستند خوش باشند. بزرگ شوند توبه خواهند کرد. خوب پدر و مادر بیغیرت یا کمغیرت، یا کمتفاوت، حالا نمیشود همه را هم بی غیرت گفت. کمغیرت، بیغیرت، بیتفاوت، بیخیال، این خیلی مهم است. شفاعتش نمی کنیم وقتی میگوید: گناه است، میگوید: چیزی نیست. امام صادق فرمود: کسی نماز را سبک بشمارد، ما شفاعتش نمیکنیم. صدای اذان بلند میشود، بیخیال انگار مثلاً مرغ قدقد میکند. هی می گوید: «حی علی الصلاة» ولش کن بابا. «حی علی الفلاح»، «حی علی خیر العمل»، حالا یک تلفن مدیر کل زنگ بزند، بله! سلام! من... هه...هه... معذرت میخواهم... اِ... چیه... هان... مدیر کل کیه؟ از ترس پشه در پشهبند میرود. شما برای یک آدم عاجز اینطور هن و هن میکنی، شش بار «حی، حی، حی» میشنوی و بیخیال هستی. باید مواظب باشیم. بده ببینیم صد تا سکه! یک کسی ادعا میکند باید بررسی کرد. قرآن یک آیه دارد که بعضی از زنها از مکه به مدینه میآمدند میگفتند: ما هم ایمان آوردیم، هجرت کردیم. پیغمبر فرمود که ممکن است اینها عامل نفوذی باشند. ممکن است اینها جاسوس باشند. «فَامْتَحِنُوهُن» (ممتحنه/10) امتحان کن. یعنی هرکس هر حرفی که میزند، حتی یک نفر که میگوید: دوست دارم، باید... پسرها به دخترها میگویند: دوست دارم. میگوید: بده ببینیم صد تا سکه! اگر دادی معلوم میشود راست میگویی. و لذا به مهریه صداق میگویند. صداق یعنی صداقت داری. وگرنه خوب مفت که... حدیث داریم اگر میخواهی با یک نفر رفیق شوی، سه بار عصبانیاش کن. اگر جوش نیاورد، فحش نداد، معلوم میشود آدم خوبی است. حدیث داریم اگر میخواهی ببینی رفیقت مرد است یا نامرد، ببین اگر پست گرفت خودش را گم میکند یا نه؟ اگر با کسی رفیق هستی، این رفق تو رئیس شد، اگر ده درصد علاقه قبلیاش را نگه داشت، باز هم «لیس بصدیق السوء» باز هم آدم بدی نیست. یعنی پست و ریاست صد در صد آدم را عوض میکند. ما آدمها را دیدیم. گاهی ما در مسجد میرویم پیشنماز ما را میبیند به عنوان اینکه حالا مهمان مسجدش هستیم، میگوید: حاج آقا بفرما جلو! ما میگوییم: نه! امامی که دائماً پیشنماز است او باید جلو باشد. امام راتب، امام مرتب، او میگوید: ببین، مردم هرشب من را میبینند حالا تو امشب تازه آمدی، من هم یک مثل میزنم و جلو میروم. میگویم: یک کسی کشمش خرید بخورد، در کشمش مورچه بود. مورچه را خورد. گفتند: چرا مورچه میخوری؟ گفت: این پا دارد درمیرود، کشمشها هست! نوشته شده توسط جانشین دسته در دوشنبه 90/8/16 و ساعت 4:55 عصر
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ساخت بازیهای ضد شیعَه باحمایت مستقیم وهابیت و صهیونیزم!!!
روایتی جالب از شهدا (ضرر نمی کنین) اهانت بقران یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید: «چرا در اسلام زنان من نه از رد شدن جمعه ها می ترسم، نه از طولانی شدن زمان که ظهورتا حجاب یک مفهوم عام و عالی است که پوشش نیز جزیی از آن است. معنی عشق چیست؟ تنها نامحرم! حجابـــ مانند اولین خاکریز جبهہ استـــ کاش نامی از تو در دنیا نبود ... مرگ بر نیرنگت ای آل سعود! نجات از شبهه و شهوت [عناوین آرشیوشده] |
|