خاک پای همه تون اگه امشب بتونم
خوده مونی براتون یه خورده روضه بخونم
قصه امشب من صنعت شعری نداره
مثل من غریبه و تو غصه ها کم میاره
زشرار دل می سوزم ز تمامی وجود
بسم رب الشهدا یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
روزای جبهه و جنگ روزای قشنگی بود
روزای قشنگی بود روزای سخت جدایی
کاشکی جنگ تموم نمی شد می شدیم کربلایی
توی جنگ و جبهه ها یه بچه کوچیک بودم
نبودم جبهه ولی من به اونا نزدیک بودم
خاطرات اون روزا هیچوت زیادم نمی ره
مرغ دل به یاد طابوت شهید پرمی گیره
مادری چشمش به در چرا عزیزم نیومد
بعد چند روز پسرش به روی دستا می یومد اما بعد جبهه ها ما از خوبا جدا شدیم
لباس خاکی فراموش شدو بی وفا شدیم
دست بیعت به شهید و آرمانش نزدیم
اون چیزی که اونا خواستن ما هرگز نشدیم
اونجا با ذکر حسین شبونه معبر می زدند
همه جا جار می زدند غلام ابن الحسنن
ذکر یبن العسکری از لبشون کم نمی شد
غیر یا مهدی چیزی به دردا مرحم نمی شد
اینجا کم کم خاطرات و از تو ذهنا می برن
دیگه حرفی از شهید تو مجلسا نمی زنن
اونجا ناله می زدند چرا آقامون نمی یاد
حال جبهه خبر از حضور آقامون می داد
اینجا خون به قلب ناز مهدی زهرا شده
صوت موسیقی طنین انداز محفلها شده
اونجا کرخه و دوکوهه جنت جانبازا بود
جز رو مد رود دز مبهوت اشک چشما بود
اینجا با زخم زبون جانبازو تحویل می گیرن
همه عزت و تو ثروت و تحصیل می بینن
اونجا سر بند ابوالفضل به همه توان می داد
بسیجی با لب تشنه لب دریا جون می داد
اینجا غیرت میدن و عشق تمدن می خرن
با حجاب بی حجاب دم از تمدن می زنن
اونجا رفتن روی مین تا دنیا رو رها کنی
درد بی درمون دنیا دوستی رو رها کنی
اونجا زیر برف و بارون توی سنگرهای سرد
اینجا ویلا و تجمل رو دلا نشونده درد
یکی محزون یکی خندون شیوه اونا نبود
این طریق نبوی یا سیره مولا نبود
در ازای پاره دلی که جبهه داده بود
خونه خشتی سزای مادر شهید نبود
این وصیت نامه بت شکن خمین نبود
روی بوم خونه ها جز پرچم حسین نبود
کوچه های شهر ما بی روضه و دعا نبود
جای هر خون شهید تو مجلسا گناه نبود
رهبر غریب ما اون روزا دلگیر نبود
صورت شبیه ماهش اینقدر پیر نبود
رد پای شهدا تو زندگیا گم شده
شیوه عصر جهالت شیوه مردم شده
چطوری روز قیامت آقا رو صدا کنیم
تو چشای مادرش زهرا (س) چطور نگاه کنیم
آقا جون دستم بگیر رنگ جماعت نباشم دیگه از جدت حسین دارم خجالت می کشم
حالا که اومده مردی که رفیق شهداست
بچه جبهه و جنگ با صفا و با خداست
اومدم آشتی کنم با تو به ولله آقاجون
روتو برنگردون از من جون زهرا آقاجون
بس که بد سر زده از من دیگه دل خسته شدم
به سرم هرچی بیاد حقمه ولله آقاجون
آقا من تو رو قسم می دم به یک مرد غریب
همونی که کشته شد کنار دریا آقاجون
همونی که یه روزی خیمه ها شو آتیش زدند
دخترش آواره شد میون صحرا آقاجون
مددی کن که شبیه شهدا پاک بشم
ذکر یبن العسکری بگیرم و خاک بشم
یا ابا الصالح پس کی میایی
یا ابا الصالح پس کی میایی
یا ابا الصالح پس کی میایی
<\/h6>
نوشته شده توسط جانشین دسته در جمعه 88/12/28 و ساعت 9:4 عصر
نظرات دیگران()