خلق» شخصیت داستان فیلم با پدر “ژپتو” (Geppetto)، یک چوب تراش ایتالیایی، آغاز میشود که در حال ساخت یک عروسک خیمه شببازی از یک تکه چوب است. او این عروسک را به شکل یک انسان میسازد اما عروسک موجودی بیجان است. ژپتو، همان نماد “خالق” (Demiurge)
فلسفه افلاطون و عارفان مسیحی است. ژپتو، از جهت دیگر، همان نماد “خالق”(Demiurge) فلسفه افلاطون و عارفان مسیحی است. واژه “خالق” به صورت تحتاللفظی در زبان یونانی “خالق، صنعتگر یا استادکار” ترجمه میشود. در زبان فلسفه، خالق یا سازنده “خدای کوچکتر” جهان مادی است، خالقی که موجودات ناقص را خلق میکند که در دام زرق و برق زندگی مادی گرفتار میشوند. خانه ژپتو مملو از ساعتهایی است که ساخته دست اوست و همانطور که احتمالاً میدانید از این ساعتها برای سنجش زمان استفاده میشود، یعنی یکی از محدودیتهای بزرگ این سیاره خاکی. پدر ژپتو عروسک زیبایی را «خلق» کرده است
ژپتو عروسک زیبایی را خلق کرده است اما پس از آن متوجه میشود که به کمک “خدای بزرگتر” نیاز دارد تا به پینوکیو روحی الهی اعطا نماید که برای تبدیل شدن به یک “پسر واقعی” یا به بیان رمزی یک انسان روشنضمیر به آن نیاز است. پس، او چه کار میکند؟ وی “رو به ستارهای در وسط آسمان زانو زده و دعا میکند.” ژپتو از خدای بزرگتر (بنیانگذار کبیر فراماسونها) میخواهد تا روحی الهی در وجود پینوکیو بدمد. ژپنو در محضر «تک چشم» زانو می زند
و برای عروسک چوبی خود حلول روح را درخواست می کند آیا این ستاره میتواند همان ستاره صورت فلکی شعرای یمانی یا ستاره درخشان فراماسونری باشد؟ “پری آبی رنگ” ، نماینده خدای بزرگ، سپس به زمین فرود میآید تا به پینوکیو فهم این جهانی، یا به تعبیر عرفا “عقل” را اعطا نماید. “پری آبی رنگ” ، نماینده خدای بزرگ، به زمین فرود میآید
تا به پینوکیو فهم این جهانی یا “عقل” را اعطا نماید. پری نعمت زندگی و اختیار را به پینوکیو هدیه داد. اگرچه او زنده است اما هنوز یک “پسر واقعی” نیست. مکاتب سری میآموزند که زندگی واقعی تنها پس از روشنگری آغاز میشود. هر چیزی غیر از آن چیزی جز زوال تدریجی نیست. زمانیکه پینوکیو می پرسد:”آیا من یک پسربجه واقعی هستم؟” پری پاسخ میدهد: “نه پینوکیو. تحقق آرزوی ژپتو کاملاً به تو بستگی دارد. شجاعت، راستگویی و تواضع خودت را ثابت کن، در اینصورت مطمئناً روزی یک پسر واقعی خواهی شد.” موضوع اتکاء به نفس قویاً از آموزههای عارفان مسیحی/فراماسونری الهام میگیرد: رستگاری روح مسئلهای است که از طریق خویشتنداری و خودشناسی معنا پیدا میکند. فراماسونرها این فرآیند را با ادبیات تمثیلی سنگ زبر و تکامل سنگ صیقل داده شده نمادسازی میکنند. “در تفکرات فراماسونری، سنگ زبر و ناهموار استعاره از اولویت یک فراماسون ناآگاه برای روشنگری است. یک سنگ صیقلی نیز نماد یک فراماسون است که از طریق آموزههای فراماسونری در راستای تحقق یک زندگی شرافتمندانه گام بر میدارد و با پشتکار فراوان سعی میکند به روشنگری دست یابد. درسی که باید آموخت اینست که با استفاده از ابزارهای آموزشی و فراگیری علم و دانش، انسان میتواند شخصیت معنوی و اخلاقی خود را بهبود بخشد. همانند انسان، هر سنگ زبر و ناهموار در ابتدا موجودی ناقص است. انسان با آموزش، تربیت و عشق برادرانه میتواند سنگ وجودی خود را به گونهای بسازد که مورد آزمون قرار گرفته و در حدود مرزهای خود شکل گرفته باشد.” به همان روشی که فراماسونرها فرآیند روشنگری را با تبدیل یک سنگ زبر و ناهموار به صاف نشان میدهند، پینوکیو نیز سفر خود را با تکه ناهمواری از چوپ آغاز میکند و به دنبال آنست تا سطوح خود را هموار ساخته و در نهایت به یک پسر واقعی تبدیل شود. چنین اتفاقی باید حادث گردد تا او لایق روشنگری شود و او به یک فرآیند کیمیاگری درونی نیاز است. وی باید زندگی کند، با وسوسههای خود مبارزه نماید و با استفاده از وجدان خود، باید راه صحیح را پیدا کند. اولین گام رفتن به مدرسه (نماد علم و دانش) است. پس از آن، وسوسههای زندگی بلافاصله مسیر پینوکیو را تغییر میدهند. وسوسه شهرت و ثروت روباه مکار(نماد افراد دروغگو) و گربه
پینوکیو را در مسیر رفتن به مدرسه فریب میدهند پینوکیو به یک عروسکگردان خشن و پرخاشگر فروخته میشود
پینوکیو در حین نمایش با جنبههای مثبت “راه آسان” نیز آشنا میشود: شهرت، ثروت. تصویری نسبتاً تاریک و وحشتانگیز از هنرپیشگی ظاهر می شود. وی در می یابد که اساساً چیزی بیش از یک عروسک خیمه شب بازی نبوده است. پس از درک ماهیت واقعی “راه آسان”، پینوکیو متوجه میشود که دچار افسردگی شده است. او به لطف عروسکگردان ظالم خود مانند حیوانی در قفس نگهداری میشود. در واقع او با فروش روح خود فریب خورده بود. او به لطف عروسکگردان ظالم خود مانند حیوانی در قفس نگهداری میشود.
در واقع او با فروش روح خود فریب خورده بود. پس از آن پینوکیو دوباره به وجدان و ضمیر آگاه خود بازمیگرددو تلاش میکند تا از آنجا فرار کند. اما همه افراد با وجدان خوب در جهان هم نمیتوانند او را نجات دهند و نمیتواند این قفل را باز کند. برای نجات او باز هم به دخالت نیروی الهی نیاز است اما به شرط آنکه قبل از آن به پری (فرستاده الهی) و البته مهمتر از آن، به خودش حقیقت را بگوید. وسوسههای لذتهای دنیوی جزیره خوشی استعاره از “زندگی دنیوی” است که جهل و نادانی، تلاش برای بهره بردن از لذتهای زودگذر و ارضای پستترین تمایلات نفسانی از ویژگیهای آنست. مرد کالسکهچی با علم به اینکه این راهی کامل برای به بردگی کشاندن افراد است، آنها را مدام تشویق میکند. پسرانی که در این سبک زندگی به شکل احمقانهای افراط میکنند، در نهایت به الاغ تبدیل شده و برای کار در معدن از سوی مرد کالسکهچی مورد استثمار قرار میگیرند. این نیز تصویر هولناک دیگری از توده مردم جاهل و نادان است. پینوکیو نیز به تدریج به الاغ تبدیل میشود. به بیان رمزی، در واقع او به هویت مادی نزدیکتر میشود تا خود معنوی که این حیوان لجوج نماد و تجسم آن است. پینوکیو نیز به تدریج به الاغ تبدیل میشود. به بیان رمزی، در واقع او به هویت مادی نزدیکتر میشود تا خود معنوی که این حیوان لجوج نماد و تجسم آن است این بخش از داستان اشاره ادبی به اثر کلاسیک “اپولیوس”(Apuleius) نویسنده رومی تحت عنوان “مسخشدگان” یا “الاغ طلایی” است که در مکاتب سری همچون فراماسونری مورد مطالعه قرار میگیرد. مسخشدگان ماجرای “لوسیوس”(Lucius) را تشریح مینماید که به دلیل حماقت خویش با عجایب جادوگری فریب خورد و به الاغ تغییر هویت داد. این مسئله وی را به سفری طولانی و طاقتفرسا سوق داد که در نهایت نیز توسط “ایزیس” (Isis) نجات یافت و به فرقه سری او پیوست. ماجرای این مسخشدگی به دلیل خط کلی داستان، تمثیل معنوی و شکل ورود به اسرار شباهتهای فراوانی به ماجرای پینوکیو دارد. پینوکیو پس از آنکه به خود میآید، از قفس زندگی دنیوی و جزیره خوشی فرار میکند. آغاز مسیر روشنگری یکبار دیگر، کارلو کولودی به شدت تحت تاثیر داستان قدیمی سیر و سلوک معنوی: کتاب یونس پیامبر قرار گرفت. جریان حضرت یونس و نهنگ در مکاتب سری مطالعه میشوند. یونس به فرمان خداوند از شکم نهنگ بیرون میآید پینوکیو دشواریهای مسیر ورود به روشنگری را پشت سر گذاشته و از تاریکی جهالت بیرون میآید. حال وی یک “پسر واقعی” است، انسانی روشنضمیر که زنجیرهای زندگی مادی را پاره کرده و به خود والایش رسیده است. او یک نشان طلایی از پری دریافت میدارد که بیانگر موفقیت در طی کردن مسیر کیمیاگری تغییر هویت پینوکیو از فلزی سخت به طلا است. “هدف بزرگ” تحقق یافته است. پس چه کاری باقی مانده است؟ البته، یک جشن حسابی! حال وی یک “پسر واقعی” است، انسانی روشنضمیر
که زنجیرهای زندگی مادی را پاره کرده و به خود والایش رسیده است. نتیجهگیری داستانی با یک قرن قدمت داستان پینوکیو نمونهای از جنبه انسانیتر آموزههای سری است. این داستان بر پایه آموزههای فراماسونری استوار است و توجه عمیق به آن فاش میسازد که این آموزهها پیشینه فلسفی افرادی است که کنترل رسانههای جمعی را در اختیار دارند. هرچند وفاداری کارتون والت دیزنی به مکتب فراماسونری همواره مورد اختلاف بوده است اما انتخاب این داستان به عنوان دومین فیلم انیمیشنی که در این استودیو فیلمسازی ساخته شده است، مطالب بسیاری برای بازگو کردن دارد. بسیاری از جزئیات نمادین که به این فیلم اضافه شده است بیانگر درک عمیق مفاهیم سری کتاب کولودی است. با توجه به تیراژ بالای نسخه قابل پخش فیلم پینوکیو و موفقیت جهانی آن میتوان گفت که همه جهان شاهد طی کردن مسیر روشنگری بودهاند اما عده اندکی آن را به طور کامل درک کردند. موضوع مهمی که در این داستان کمتر مورد توجه قرار گرفته، «خلق» یک انسان توسط انسان دیگر است؛ موضوعی که این روزها توسط جریانی مبهم و مرموز در ایران نیز تکرار می شود. چرا رسانه های صهیونیستی حدود یک قرن است که «داستان» پینوکیو را زنده نگاه می دارند؟ نوشته شده توسط جانشین دسته در شنبه 93/1/30 و ساعت 12:49 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ساخت بازیهای ضد شیعَه باحمایت مستقیم وهابیت و صهیونیزم!!!
روایتی جالب از شهدا (ضرر نمی کنین) اهانت بقران یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید: «چرا در اسلام زنان من نه از رد شدن جمعه ها می ترسم، نه از طولانی شدن زمان که ظهورتا حجاب یک مفهوم عام و عالی است که پوشش نیز جزیی از آن است. معنی عشق چیست؟ تنها نامحرم! حجابـــ مانند اولین خاکریز جبهہ استـــ کاش نامی از تو در دنیا نبود ... مرگ بر نیرنگت ای آل سعود! نجات از شبهه و شهوت [عناوین آرشیوشده] |
|