سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدون شرح 

بدون شرح


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:37 صبح
نظرات دیگران()
کسی برای قم هم کاری نمی کند...!!! آی شهدا بدادمان برسید 

کسی برای قم هم کاری نمی کند...!!! آی شهدا بدادمان برسید


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:36 صبح
نظرات دیگران()
پوشش ایرانی مانع سرطان پوست 

پوشش ایرانی مانع سرطان پوست


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:35 صبح
نظرات دیگران()
جانم فدای رهبر 

 


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:33 صبح
نظرات دیگران()
میلاد علی مبارک 

ای وارد ارض نجف از راه شرف /پیوسته در آن مکان پر فیض و شعف/ از دیده بریز اشک چون دُر ز صدف /تا گوهر اشک تو شود دُرّ نجف...میلاد حضرت علی(ع) مبارک


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:31 صبح
نظرات دیگران()
آیا این گذران روزهای ما ، یک روز به تو می رسد ؟ آیا این مسیر عمر 

آیا این گذران روزهای ما ، یک روز به تو می رسد ؟ آیا این مسیر عمر ، جایی به تو پیوند می خورد ؟


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:30 صبح
نظرات دیگران()
می گویند این جا عبادتگاه خضر نبی است (قم) 

می گویند این جا عبادتگاه خضر نبی است (قم)


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 90/3/25 و ساعت 12:29 صبح
نظرات دیگران()
عکس و دلنوشته تکاندهنده از عملیات رمضان 
عکس و دل‌نوشته تکان‌دهنده از عملیات رمضان

 

سید مسعود شجاعی طباطبایی هنرمند جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که تصاویر تکان‌دهنده‌ای از دفاع مقدس را به همراه دل‌نوشته‌هایی در وبلاگ خود منتشر می‌کند، در پست جدید این وبلاگ تصویری از عملیات رمضان را که سعید صادقی عکاس دفاع مقدس آن را گرفته منتشر کرده است.

 

محور عملیاتی پاسگاه زید، تیر ماه 1361، در عملیات رمضان و در گرمای شدید شلمچه، رزمنده ای پیکر پاک یک شهید را در آغوش گرفته و برای انتقال به پشت جبهه می برد.

به راستی نوشتن از شهدا سخت دشوار است ، چگونه می توان سِّر آفتاب تابان را در کلمات جستجو کرد، عقل در می ماند و تنها عشق است که معنای بانگ الرّحیل را معنا می کند، باید رفت، عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو، و عقل و عشق را خدا آفرید تا انسان با انتخاب میان این دو معنا شود.

صبح شد و قافله ی عشق عازم سفر به عرش ملکوت شد، خدایا ، چگونه تو باب رحمت خاص را بر آنان گشودی؟، راهی که این قافله پیمود ، تنها از عشق برمی خیزد و بانگ الرّحیل در صبح و از کربلا متجلی می شود، به راستی این راحلان کاروان نور به کدامین دعوت لبیک گفتند؟ به حرف عاقلان که می گفتند بمان وقعی نگذاشتند و به امام (ره) لبیک گفتند ، زیرا امام عاشقان، به درستی واژه ی عشق را برای آنان معنا کرده بود و باب شیدایی را بر مشتاقان لقای حق نشان داده بود. از این رو بود که سینه ها سرشار از آسمان عشق شد، و قلب ها چون چشمه‌ی خورشید جوشید.

یاران امام شتاب کنید که ما همگی مسافریم و کربلا در این زمان انتظار می کشد تا خود را از دام وابستگی های دنیای فانی جدا کنید و زنجیر اسارت خاک را از پا بگشایید و در رکاب امام عشق قرار گیرید...

در عکس، شیر مردی از قافله ی عشق را ببین که چگونه مسافر این دیار را در آغوش گرفته است، انگار ملائک بال خود را در زیر پیکر پاک شهید گسترانده اند و همگی به کمک آمده اند تا سبک بالی عاشق را درلیلة القدرعملیات رمضان به دست قافله سالار و امام شهدا برسانند، این جاذبه ی عشق است که قطرات خون امام خود را در گذر زمان همچون ستارگان در دل کهکشان پاشیده است و ره جویان عشق ، چه زیبا این مسیر را دریافتند و راه قبله ی نور را با کلمات امام راحل فهمیدند و قدم در وادی شهادت گذاشتند. ای هم سفران معراج حسین، شما برگزیدگان تاریخ خدایید و از این روست که حسین شما را در معراج عشق پذیرفته است.راز این انتخاب را کسی خواهد فهمید تا بال در بال کبوتران حرم اُنس بیفکند و چه زیبا توانستید در این معنا غوطه ور شوید.کلام برای درک این معنا عاجز است و بازکننده ی این راز، تنها سکوت است و نه کلام.

پ .ن.

1- عملیات رمضان با رمز یا صاحب الزمان ادرکنی در محور شرق بصره انجام شد، صدام پس از اشغال خرمشهر ، قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگهدارد. از سوی دیگر فرماندهان ایرانی با اطلاع از این قصد بر آن شدند تا با فتح منطقه‌ای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی، پایان عادلانه‌ای به جنگ بدهند. به این ترتیب عملیات «رمضان» در چهار محور و پنج مرحله از سوی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران طراحی شد.

2- شهید آوینی می فرماید:" آری آن قافله ، قافله ی عشق است و این راه، راهی فراخور هر مهاجر در همه ی تاریخ.هجرت مقدمه ی جهاد است و مردان حق راهرگز سزاوار نیست که راهی جز این در پبش گیرند...می گویند که گناه کاران رانمی پذیرند؟ آری، گناه کاران را در این قافله راهی نیست...اما پشیمانان را می پذیرند.آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است، که او سر سلسله ی خیل پشیمانان است، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گم گشتگی وامی ماند."

3- گل واژه های این مطلب از شهید آوینی است.


نوشته شده توسط جانشین دسته در سه شنبه 90/3/17 و ساعت 12:25 عصر
نظرات دیگران()
شهیدی که مزارش را به همه نشان داد 
شهیدی که مزارش را به همه نشان داد

 

غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کر و لالی خودش با ما حرف می‌زد، ما هم گفتیم: چی می‌گی بابا؟! هرچی سروصدا کرد هیچ کس محلش نگذاشت. وقتی دید ما نمی‌فهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری.

 

به گزارش رجانیوز به نقل از فارس، خاطره‌ای که خواهید خواند به شهیدی مربوط می‌شود که از توانایی گفتن و شنیدن بی‌بهره بود. شهید عبدالمطلب اکبری کسی بود که قبل از شهادتش قبرش را نشان هم رزمانش می‌دهد. این شهید بزرگوار چندین وصیت نامه نوشته است که یکی از آنها را ما در ذیل این مطلب قرار داده‌ایم. شهید عبدالمطلب اکبری سرانجام در تاریخ 65/12/4 به شهادت رسید:

 

« پنچ دقیقه قبل از اینکه برم یک نفر اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟

گفتم: بفرمائید!

عکسی به من نشون داد، یه پسر نوزده - بیست ساله‌ای بود، گفت: اسمش «عبدالمطلب اکبری» ست، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود و در ضمن ناشنوا هم بود.

عبدالمطلب یک پسر عمویش هم به نام «غلامرضا اکبری» داشت که شهید شده.‌ غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کر و لالی خودش با ما حرف می‌زد، ما هم گفتیم: چی می‌گی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سر و صدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.

وقتی دید ما نمی‌فهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد و گفت: ‌نگاه کنید! خندید، ما هم خندیدیم. گفتیم حتما شوخیش گرفته، دید همه ما داریم می‌خندیم، طفلک هیچی نگفت؛ یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش را پاک کرد. سپس سرش را پائین انداخت و آروم رفت...

فردایش هم رفت جبهه. 10 روز بعد جنازه‌ عبدالمطلب رو آوردند و دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند.»

*آنچه در ادامه این مطلب خواهید خواند وصیت نامه کوتاه شهید عبدالمطلب اکبری است که نوشته:

" بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من می‌خندیدند، یک عمر هرچی می‌خواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند، یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف می‌زدم و آقا بهم گفت: "تو شهید می‌شی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد. این را هم گفتم اما باور نکردید! "

راوی: حجت الاسلام انجوی نژاد


نوشته شده توسط جانشین دسته در سه شنبه 90/3/17 و ساعت 12:24 عصر
نظرات دیگران()
عزالاسلام 

< id="1070" classid="clsid:D27CDB6E-AE6D-11cf-96B8-444553540000" width="435" height="290" codebase="http://download.macromedia.com/pub/shockwave/cabs/flash/swflash.cab#version=6,0,79,0">

نوشته شده توسط جانشین دسته در یکشنبه 90/1/14 و ساعت 11:28 عصر
نظرات دیگران()
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ساخت بازیهای ضد شیعَه باحمایت مستقیم وهابیت و صهیونیزم!!!
روایتی جالب از شهدا (ضرر نمی کنین)
اهانت بقران
یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید: «چرا در اسلام زنان
من نه از رد شدن جمعه ها می ترسم، نه از طولانی شدن زمان که ظهورتا
حجاب یک مفهوم عام و عالی است که پوشش نیز جزیی از آن است.
معنی عشق چیست؟
تنها نامحرم!
حجابـــ مانند اولین خاکریز جبهہ استـــ
کاش نامی از تو در دنیا نبود ... مرگ بر نیرنگت ای آل سعود!
نجات از شبهه و شهوت
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا