سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا به همه رحم کند 

 .


 


 


 


 


 


 


شاید برای خواندن یک مطلب بلند بالا و مفصل حوصله نداشته باشید بنابرین سعی می کنم خلاصه بنویسم:
من امروز خیلی ناراحتم، دلم شکسته، بغض دارم، برای چیزی که شنیدم در مورد نابودی یک خانواده، در مورد از هم پاشیدن بنای یک عشق.
ببخشید که آرامش و صبری که بتوانم این بحث را بصورت منظم برایتان برگزار کنم ندارم.
من به حال جامعه ای افسوس می خورم که حدود الهی را رعایت نمی کند. من به حال مردان و زنانی افسوس می خورم که بی آنکه بدانند روز به روز سرمایه عشق و توجه به کانون خانواده را از دست می دهند. به حال زنان و دخترانی افسوس می خورم که با جلوه های شیطانی در کوچه و خیابان شهرمان به این و آن گناه و غفلت تعارف می کنند.
من به حال آن عشق های پاکی افسوس می خورم که ساقه ساقه می بالد و شاخه شاخه سایه می گستراند و گرمی خانه های بندگان خدا می شود اما درین آشفته بازار با اندک غفلتی تباه می شود و نابود.
من برای دخترانی افسوس می خورم که با هزار جلوه و عشوه، توجه و نگاه از مردان و پسران گدایی می کنند. شاید هم نه.  شاید این جلوه گران،گدای نگاه و توجه نباشند.
شاید دزدانی هستند که بیرحمانه سرمایه ی ایمان و عشق و توجه رهگذران را می دزدند. عشق و توجهی که فقط و فقط باید نثار محبوبشان شود. من به نیت این دختران کاری ندارم شاید از درون از خیلی ها پاکتر باشند، اما اتفاقی که برای رهگذران می افتد اینست : تباهی تدریجی ایمان و نابودی عشق.
من متأسفم در جامعه ای زندگی می کنم که (بعضی) زنان و دخترانش دانسته یا نادانسته مسئول تباهی ایمان مردان و پسرانش هستند. زنان و دخترانی که بی هیچ واهمه ای حیا و عفت را به کناری نهاده اند و با دام روی و موی هر لحظه دل و دین شکار می کنند. « بنازم دست و بازوی تو صیاد !! » هیهات که صید بیچاره به این سادگیها بفهمد که به چه ورطه ای افتاده است. من اما ، نه مسئولیت مردان را در کنترل خود نادیده می گیرم و نه آنانرا موجوداتی معصوم و بی گناه می دانم. چه بسیارند مردانی که از این جهت شریک شیطانی زنانند. اما کیست که نداند و نگوید که اگر زنان و دختران جامعه ای عفیف باشند و منزه، مردان هرزه هرگز جسارت تعدی پیدا نمی کنند. کیست که نداند و نگوید که لباسها و حرکات و آرایشهای جلوه گرانه دختران یک پیام مشخص برای اطرافیان دارد : من حریم خصوصی ندارم، به من تعدی و جسارت کنید، من باکی ندارم. و من خنده ام می گیرد از اینکه گاه میبینم زنانی که مقید به حفظ خود و رعایت حجاب و عفاف نیستند از جسارت ها و چشم چرانی ها شکایت می کنند ! واقعا خنده دار نیست ؟ آیا زبان رفتاری خود را درک نمی کنند ؟ آیا درک نمی کنند اگر هر طور که دلشان خواست و هوی نفسشان فرمان داد به کوچه و خیابان بیایند ، باید تاوان آنرا هم بدهند. تاوان آن بی حرمتی دیدن است، تاوان آن جامعه ای هرزه است که حتی نا امنی آن دامان زنان و مردان با عفت را هم می گیرد.
آری ، می گویم هرزه ! اگر چشم چرانی و دید زدن ناموس خلق الله زنای چشم باشد ، چرا خود را در معرض نگاههای آلوده گذاشتن هرزگی نباشد ؟
اینطور نیست که با روی خندان و موی پریشان در جامعه ظاهر شویم و انتظار داشته باشیم که مثل قدیسه ها با ما برخورد کنند، هیهات.
برای همه مان متأسفم. همه ما در این مضع مسئولیم ، همه.


نوشته شده توسط جانشین دسته در چهارشنبه 88/4/10 و ساعت 8:39 صبح
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ساخت بازیهای ضد شیعَه باحمایت مستقیم وهابیت و صهیونیزم!!!
روایتی جالب از شهدا (ضرر نمی کنین)
اهانت بقران
یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید: «چرا در اسلام زنان
من نه از رد شدن جمعه ها می ترسم، نه از طولانی شدن زمان که ظهورتا
حجاب یک مفهوم عام و عالی است که پوشش نیز جزیی از آن است.
معنی عشق چیست؟
تنها نامحرم!
حجابـــ مانند اولین خاکریز جبهہ استـــ
کاش نامی از تو در دنیا نبود ... مرگ بر نیرنگت ای آل سعود!
نجات از شبهه و شهوت
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا